افاضات احساس یا اضافات احساس...

تاريخ : 18 اسفند 1391برچسب:, | 17:4 | نویسنده : admin

خدایا، چقدر دلم گرفته، چقدر روحم پزمرده شده است...

ای خدای بزرگ، می خواهم بگریم، می خواهم فریاد  برآورم، می خواهم شیون کنم ...

خدایا مرا ببر، خسته شده ام، قلب شکسته ام قابل التیام نیست.

اقیانوسی از شکست، آتشفشانی از درد آسمانی از تنهایی مرا احاطه کرده است. روح حساسم را کسی درک نمی کند و من نمی خواهم، هرگز نمی خواهم، کسی مرا درک کند. ابدا انتظاری ندارم که با کسی راز دل بگشایم...

دل شکسته ام، مرده ام، بگذار از دنیا بگذرم، بگذار از همه خوبی ها و لذت ها و پیروزی ها و امیدها بگذرم...

مرا بس است همین تجربه های تلخ، همین لذات کثیف، همین آرزو های خاکی، همین خواستنی های زود گذر، همین خوشی های پر درد...

خدایا مرا ببر...

عکس
 های عاشقانه و رمانتیک دوری

^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^

نجمه نوشت: این نوشته ترافیک و اصطحکاکات عالم درونم بود ،

عالم بیرونم آرام است و اتفاق خاصی نیفتاده ...

دوباره نوشت: آدما گاهی از خوشی خسته میشن دوست دارن ب ی بهانه ای گریه کنن...(البته من درونم واقعا گرفته حالا نمی دونم بگم بود یا...

و احساس خمودی میکردم(شاید میکنم نمیدونم)...

اما وقتی این نوشته رو چند بار خوندمش و نوشتمش، تخلیه شدم... آروم ترم...

توصیه میکنم شماهم اگ دلتون گرفت ی کاغذ و قلم بردارید و بنویسید، هر چی تو دلتون هست رو کاغذ بیارید ...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: