تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, | 10:46 | نویسنده : admin



تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, | 10:36 | نویسنده : admin



تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, | 10:23 | نویسنده : admin



تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, | 10:4 | نویسنده : admin



تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, | 9:58 | نویسنده : admin

 

مثل زهری تلخ در شیرینی قندی کثیف
بر لبانت نقش بست آن‌روز لبخندی کثیف

 

خوب یادم هست آن لبخند زهرآلود را
برج آزادی ، ساعت پنج، عصر اسفندی کثیف

 

پنج ماه از بیستم اسفند تا تیر رفت
ما جدا اما رقم می‌خورد پیوندی کثیف

 

رفتی و در نکبت تنهایی‌اش جان کند دل
مثل یک زندانی مسلول در بندی کثیف

بی‌تو تهران چیست؟ آیا از بلندی دیده‌ای؟
آسمانی تیره، برجی کج، دماوندی کثیف



تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, | 9:58 | نویسنده : admin

 

ذهن را درگیر با عشقی خیالی کردو رفت 

جمله های واضح دل را سوالی کرد ورفت

چون رمیدنهای آهو، ناز کردنهای او

دشت چشمان مرا حالی به حالی کردو رفت

 

کهنه ای بودم برای اشکهای این وآن

 

هرکسی ما را به نوعی دستمالی کردورفت!

 

ابر هم در بارشش قصد فداکاری نداشت 

عقده در دل داشت؛روی خاک خالی کردورفت

آرزویم با تو بودن بود،کوشیدم،ولی

واقعیت را به من تقدیرحالی کردورفت




تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, | 9:57 | نویسنده : admin

دو جای پای نرفته دو سایه یک دیوار

مرا به دغدغه های شبانه ام بسپار

به تارهای ظریفی که عشق می بافد

به زخم های عمیقی که خورده ام بسیار

   به ناتمامی این روزهای بارانی

 به این گلایه که هرروز می شوم تکرار

 رسیده ایم به مرز ستاره ها امشب

 رسیده ایم ولی روز می شود هربار

 ومن برای خودم ازتو شعر می خوانم

 ومن به جای خودم از تو می شوم سرشار

دو جای پای نرفته به سمت یکدیگر

 یکی به نیت عشق و یکی به قصد فرار

 یکی برای خودش شعر تازه می خواند

 و تند و تند نفس های ممتد و

  - سیگار؟

 : نمی کشم…

 و دو سایه به راه خود رفتند

 وگم شدند در انبوه کوچه و بازار…

…….

…….

 دگر چگونه بگویم که دوستت دارم؟

 مرا به هرچه شبیه نگاه خود بسپار



تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, | 9:57 | نویسنده : admin

پس چه شد آن مستی؟

 همه که می گفتید تو اگر مست شوی

 دردهایت

 ناله هایت

 یک به یک ، از پی هم

 خواهند رفت

 و نخ سیگارت، بعد مستی

 همچو بالیست برای پرواز

 آه .  این مستی هم

 گرهی از گرهم  باز نکرد

 بال پرواز مرا سیگار هم باز نکرد



تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, | 9:56 | نویسنده : admin

 

 

با ياد چشم هاي تو خوب است خواب من

از ابـرهـا كنــــــاره بگــــير آفتـــــــاب من

رو بر كدام قبله به چشم تو مي رســـم؟

چيــزي بگـو پيــــــــامـبـر بـــي كتاب من

چشم تو را كجاي جهان جستجو كنــــم؟

پايان بده به تاب و تب بي حســـــاب من

دور از شمايل تو چنـــــانم كه روز و شب

خنـــديده اند خلــق به حال خــــراب من

از تشنگـي هــــــلاك شـدم، ساقيـا بيا

چيزي نمــــــانده از قدح پر شــــراب من

ناصر حامدی



تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, | 9:56 | نویسنده : admin

دو جای پای نرفته دو سایه یک دیوار

مرا به دغدغه های شبانه ام بسپار

به تارهای ظریفی که عشق می بافد

به زخم های عمیقی که خورده ام بسیار

   به ناتمامی این روزهای بارانی

 به این گلایه که هرروز می شوم تکرار

 رسیده ایم به مرز ستاره ها امشب

 رسیده ایم ولی روز می شود هربار

 ومن برای خودم ازتو شعر می خوانم

 ومن به جای خودم از تو می شوم سرشار

دو جای پای نرفته به سمت یکدیگر

 یکی به نیت عشق و یکی به قصد فرار

 یکی برای خودش شعر تازه می خواند

 و تند و تند نفس های ممتد و

  - سیگار؟

 : نمی کشم…

 و دو سایه به راه خود رفتند

 وگم شدند در انبوه کوچه و بازار…

…….

…….

 دگر چگونه بگویم که دوستت دارم؟

 مرا به هرچه شبیه نگاه خود بسپار



صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 75 صفحه بعد